شعر ها از پس پیشانی های بلند
دست های کشیده و نرم
و لب هایی پر از ترانه و آه
سر می کشند
گاهی نیز با پای پیاده
نرم نرمک
اولین سوپر مارکت شهر را دق الباب میکنند
و سر ریز می شوند
توی خیابان
توی چشم ره گذران
و هر شامه ی تیزی که در کمین شان نشسته باشد .
معطر می کنند جان شاعر
و دست گلی سرخ می گذارند
روی اولین لبی
که جان شان را ماچ می کند